بچه محل حضرت معصومه سلام الله علیها

گیله مرد

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

سلفی خادمین حرم حضرت معصومه(س) + طلب حلالیت

گیله مرد | سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۳۵ ب.ظ | ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۳۵
  • گیله مرد

در ؛ چگونه دلش آمد ...

گیله مرد | دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۵ نظر

در، چگونه دلش آمد که به پهلو بزند
شعله ای بر جگر زخمی بانو بزند
بی حیا فاطمه رادید ولی نیت کرد
به در کنده شده با همه نیرو بزند


همه دیدند نگه داشته مولا را پس
هی قلاف آمد و میخواست به بازو بزند
میخ با شعله و با ضرب لگد کاری کرد
که نود روز فقط فاطمه سوسو بزند
بعد از آن فاطمه هر بار که پاشد بایِست
به سر شانه دیوار فقط رو بزند
تا که باری زسر دوش علی بردارد
باز پا می شد و میخواست که جارو بزند
علت گریه زینب فقط این بود که خواست
مادرش شانه به آشفتگی مو بزند
فاطمه مثل علی بود، یدالله ولی
اجل این بار بعید است که زانو بزند

  • گیله مرد

گره به کار من افتاده ...

گیله مرد | يكشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۸ ب.ظ | ۱ نظر

همیشه بوده فقط لطف، کار فاطمه‌ها
که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه‌ها
اگر قرار بر این است بی‌قرار شوم
خدا کند که شوم بی قرار فاطمه‌ها
خوشا به حال کسی که تمام زندگی‌اش
مدام چرخ زند در مدار فاطمه‌ها


نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان
زبانزد است همیشه وقار فاطمه‌ها

  • گیله مرد

راستی! فاطمیه نزدیک است...

گیله مرد | سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۴ ب.ظ | ۶ نظر

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را ... نمی دانم

در من انگار می‌شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

  • گیله مرد

به یاد مهر تو ...

گیله مرد | دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر
همین که دست قلم در دوات می‌لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می‌لرزد

نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد

کنون نهاده علی سر، به روی شانهء در
و روی گونهء او خاطرات می‌لرزد

غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان مشک سواری، فرات می لرزد

سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ...           (شعر: سید حمید رضا برقعی)

دریافت روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا(س) حاج مهدی سلحشور
توضیحات: دیر آمدم، "در" داشت می‌سوخت


پ.ن: نائب الزیاره دوستان در حرم کریمه اهل بیت(سلام الله علیها)

  • گیله مرد