سالیانیست آرزو دارم ...
گیله مرد |
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ب.ظ |
۳ نظر
خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت میکرد آمدنها را
- ۳ نظر
- ۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۵:۰۳