افطاری حرم بی بی

نان و خرمای حرم می‌خورم و می‌گویم
صاحب سفره دعا کن که بیاید مولا

دعوتیم به پویش مردمی #من_روزه_داران_را_دوست_دارم

طاقت نداشت ...

شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد

نبض زندگی من ...

تو نبض زندگی ام را به دست خود داری
مسلم است که با رفتن تو میمیرم

با سَر بیشتر ...

_{گاه گاهی که به درگاه کریمی می‌روم
راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر بیشتر}

نمک گیرت شده‌ایم بانو ...

فتاده شور زیارت، عجیب در سر من
که از قدیم نمک‌گیر آبِ قم هستم

پ.ن: امشبی را نائب الزیاره دوستانیم ... به قید حیات ... اگر قبول افتد ...

دل من ...

دل من قصد زیارت دارد ...

دوشنبه‌های با تو بودن؛ بانو !

صحنی که از بهشت برین باصفاتر است
صحن و سرای دختر موسی بن جعفر است
ای خوش به حال آنکه به دوران زندگی
خدمتگزار و خادم و دربان این در است

پ.ن1: به رسم ادب نائب الزیاره دوستان بودیم.  اگر قبول افتد ...
پ.ن2: در جوار خادمان قدیمی و باصفای حرم بی بی ...
پ.ن3: تصویر پایین هم متعلق به دانش آموز  مودب قمی آقا  سید احسان فاضلی هستش که به بنده امر فرمودند به اندازه یه کلاس تجوید قرآن مراقب کفش و  امانتدار  ماهی قرمز ایشون باشم. بنده هم برخلاف مقررات گفتم:  چشما و طاعتا  سیدی :-)  خدایا توبه

با تو درد دل دارم ... + دانلود

من از زبان رضا^(ع) با تو درد دل دارم

مگر که پاسخ این "اشفعی لنا" بدهی

دریافت (دانلود) کلیپ زیبای عمه‌ی سادات
حجم: 11.3 مگابایت

_{پ.ن: رفقا برای شفای مادرم دعا کنید امروز عمل جراحی دارند}

آرامشم تویی ...

بگذار بگویم
که از سراب این و آن بریدم،
من از عطش ترانه آفریدم...
.
آشوبم
آرامشم تویی ...
.

پ.ن1: در سرزمین وحی اگر لایق بوده باشم نائب الزیاره تمام رفقای فضای مجازی بودیم ...
اگر قبول افتد ...

پ.ن2: بعد از حدود سه هفته،‌دیشب به پابوس کریمه اهل بیت (س) و زوارش رفتیم. الحمدالله والمنه

حلال بفرمائید ...

سلام
اگه خدا بخواد، همین جمعه عازمیم ...
شب شهادتی نائب الزیاره‌ایم در سرزمین وحی و صحن و سرای پیامبر خوبیها و بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ اگر لیاقتی بود ...
حلال بفرمائید ...

برای مشاهده تصاویر سرزمین وحی بعد از تحویل سال به صفحه ی اینستاگرام حقیر یه سر بزنید.

سلفی خادمین حرم حضرت معصومه(س) + طلب حلالیت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

در ؛ چگونه دلش آمد ...

در، چگونه دلش آمد که به پهلو بزند
شعله ای بر جگر زخمی بانو بزند
بی حیا فاطمه رادید ولی نیت کرد
به در کنده شده با همه نیرو بزند

همه دیدند نگه داشته مولا را پس
هی قلاف آمد و میخواست به بازو بزند
میخ با شعله و با ضرب لگد کاری کرد
که نود روز فقط فاطمه سوسو بزند
بعد از آن فاطمه هر بار که پاشد بایِست
به سر شانه دیوار فقط رو بزند
تا که باری زسر دوش علی بردارد
باز پا می شد و میخواست که جارو بزند
علت گریه زینب فقط این بود که خواست
مادرش شانه به آشفتگی مو بزند
فاطمه مثل علی بود، یدالله ولی
اجل این بار بعید است که زانو بزند