به یاد مهر تو ...
گیله مرد |
دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ |
۰ نظر
همین که دست قلم در دوات میلرزد
به یاد مهر تو چشم فرات میلرزد
به یاد مهر تو چشم فرات میلرزد
نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد
«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد
مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد
تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد
کنون نهاده علی سر، به روی شانهء در
و روی گونهء او خاطرات میلرزد
غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان مشک سواری، فرات می لرزد
سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد
و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ... (شعر: سید حمید رضا برقعی)
دریافت روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا(س) حاج مهدی سلحشور
توضیحات: دیر آمدم، "در" داشت میسوخت
توضیحات: دیر آمدم، "در" داشت میسوخت
پ.ن: نائب الزیاره دوستان در حرم کریمه اهل بیت(سلام الله علیها)