بچه محل حضرت معصومه سلام الله علیها

گیله مرد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

اذن زیارتی بده بانو ...

گیله مرد | دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۶ ب.ظ | ۲ نظر

«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت 
اشکی نشست گوشه چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت
از جنس‌ آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله تو هراسان
شد قبله دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!
من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکه قم را: از راه آمده‌ست گدایت



مدت زمان: 2 دقیقه 29 ثانیه

  • گیله مرد

عرض تسلیت محضر بانو ...

گیله مرد | دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۵ ب.ظ | ۴ نظر

◀ پرسیدند: فرق با در چیست؟
فرمودند: از شخصِ "کریم" همینکه درخواست کنید به شما عنایت می کند؛ ولی شخصِ "جواد" ، خود بدنبال سائل می گردد تا به او عطا کند.

.
پ.ن۱: عرض تسلیت به ؛ امام رضا علیه السلام و کریمه اهل بیت سلام الله علیها بابت شهادت حضرت علیه السلام .
پ.ن۲: خرداد 93 - عراق - کاظمین

باران نیامدست و سما گریه میکند
خیل ملک به پیش خدا گریه میکند

هفت آسمان که نه، همه عرش اعظم است
دارد به وقتِ سوگ و عزا گریه میکند

داری به کفتران حرم دانه میدهی
هر دانه ای که روی هوا گریه میکند

  • گیله مرد

در ؛ چگونه دلش آمد ...

گیله مرد | دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۵ نظر

در، چگونه دلش آمد که به پهلو بزند
شعله ای بر جگر زخمی بانو بزند
بی حیا فاطمه رادید ولی نیت کرد
به در کنده شده با همه نیرو بزند


همه دیدند نگه داشته مولا را پس
هی قلاف آمد و میخواست به بازو بزند
میخ با شعله و با ضرب لگد کاری کرد
که نود روز فقط فاطمه سوسو بزند
بعد از آن فاطمه هر بار که پاشد بایِست
به سر شانه دیوار فقط رو بزند
تا که باری زسر دوش علی بردارد
باز پا می شد و میخواست که جارو بزند
علت گریه زینب فقط این بود که خواست
مادرش شانه به آشفتگی مو بزند
فاطمه مثل علی بود، یدالله ولی
اجل این بار بعید است که زانو بزند

  • گیله مرد

راستی! فاطمیه نزدیک است...

گیله مرد | سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۰۴ ب.ظ | ۶ نظر

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را ... نمی دانم

در من انگار می‌شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

  • گیله مرد

به یاد مهر تو ...

گیله مرد | دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر
همین که دست قلم در دوات می‌لرزد
به یاد مهر تو چشم فرات می‌لرزد

نهفته راز «اذا زلزلت» به چشمانت
اگر اشاره کنی کائنات می لرزد

«هزار نکتهء باریک تر ز مو اینجاست»
بدون عشق تو بی شک صراط می لرزد

مگر که خار به چشمان خضر خود دیدی
که در نگاه تو آب حیات می لرزد

تو را به کوثر و تطهیر و نور گریه مکن
که آیه آیه تن محکمات می لرزد

کنون نهاده علی سر، به روی شانهء در
و روی گونهء او خاطرات می‌لرزد

غزل تمام نشد، چند کوچه بالاتر
میان مشک سواری، فرات می لرزد

سپس سوار می افتد، تو می رسی از راه
که روضه خوان شوی اما صدات می لرزد

و عصر جمعه کنار ضریح روی لبم
به جای شعر دعای سمات می لرزد ...           (شعر: سید حمید رضا برقعی)

دریافت روضه جانسوز شهادت حضرت زهرا(س) حاج مهدی سلحشور
توضیحات: دیر آمدم، "در" داشت می‌سوخت


پ.ن: نائب الزیاره دوستان در حرم کریمه اهل بیت(سلام الله علیها)

  • گیله مرد

تو را نبرد کسی بر دهانه بازار ...

گیله مرد | جمعه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ب.ظ | ۰ نظر

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد 

نوشته اند برای زیارت زهرا

بسوی مرقد تو رهسپار باید شد

  • گیله مرد