من و گنبد حرم حضرت معصومه (س)
- ۵ نظر
- ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۲۷
صورتـــــــی زردِ زرد
چشمهای ورم کرده و پُر زِ اشک
تپش ِ این قلبی که نمیدانم بدون ِ تو چطور اینقدر زیاد میزند
تب ِ بالا
و
درد ...
چند روز ِ بعد
آزمایشهایم را که نگاهی کرد
گفت: به گمانم
تو در این هوا دنبال ِ هوای ِ کس دیگری هستی !
خونت چیزی کم دارد ...
حرم تجویز کرد
خدا کند نسخهام ؛
رد نشود
گمانم
این روزها
همه مان کم داریم؛ کمبود ِ تو ... !
در این حرم که آمدهام پا به پای عشق
عاشق شدن دعای من و هم دعای عشق
با دست خالی آمدهایم ای خدای عشق
اذن دخولمان بده محض رضای عشق
تا چشم کار می کند اینجا کرامت است
اینجا شفیعه هست، پس اینجا قیامت است
دریافت روضه وفات کریمه اهل بیت (س) حاج عباس حیدرزاده
حجم: 1.22 مگابایت
دست مرا گرفت و به دستم قلم گذاشت
حسی که باز پای مرا در حرم گذاشت
حسی که اشک وار به چشمم قدم گذاشت
تا اشفعی لنا به لبم دم به دم گذشت
پس از کنار حجره ی پروین رد شدم
بی اختیار شعر سرودن بلد شدم
برای بار غمت سوگوار باید شد
تمام عمر از این غصه زار باید شد
برای خضرشدن در کنارصحن تو با
غلام و نوکر تو همجوار باید شد
نوشته اند برای زیارت زهرا
بسوی مرقد تو رهسپار باید شد
ازکودکی به صحن شما خوگرفته ام
حتی از آسمان خدا روگرفته ام
من خانه زاد حضرت معصومه ام که من
این حکم را ز ضامن آهو گرفته ام
روزی هزاربار زمین میخورم ولی
بازعاشقانه دست به زانو گرفته ام
ای کاش میشد اینکه غزل را قصیده کرد
من باشما ز اهل غزل رو گرفته ام
عطر حریم امن شما عطر جنت است
خارم ولی زعطر شما بو گرفته ام
از لطفهای دختر موسی ابن جعفر است
این انس والفتی که به بانو گرفته امقامتش سرو و لبش کوثر و رویش ماه است
زائر مرقد او زائر ثارالله است
میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) مبارک
تصاویر آیین چراغ گردانی حرم مطهر شاه عبدالعظیم حسنی در شهر ری :
طبق درخواست بنده از برخی شعرای ارزشی کشورمون بابت سرودن چند بیت شعر یا دلنوشته از خادمین و کفشداران حرم مطهر حضرت معصومه(س)؛ اولین بزرگواری که به این درخواست لبیک گفتند: سرکار خانم زهرا آراستهنیا بودند که بدینوسیله از ایشان تقدیر و تشکر میکنم."اجرشان با خودِ بی بی"
پ.ن: دوستانی که دلنوشته، دو بیتی و یا سرودهای وصف حال زوار، خادمین و کفشداران حرم مطهر کریمه اهل بیت(سلام الله علیها) دارند، به دیده منت، اجرشان با شفیعهی محشر
خیلی خیلی آرام بر میدارمش...
چقدر خاکیست...
کنار این طرفش انگار شکاف خورده
آنقدر که گرد و خاک نشسته و تمیزش نکردم
حسابی سیاه شده
نگاهش کن تو را به خدا، چقدر سفید بود و حالا...
حالا انگار فقط باید اینجا تحویلش بدهم
راه دیگری نیست، غیر از اینجا کسی تَره هم برایش خرد نمیکند
اما اینجا نمیدانم چرا ولی خیلی با عزت میگیرند
انگار الماس میگیرند... با احترام... با التماس دعا...
دلم را گفتم ...
وقتی دادمش به دلداریها و رفتم سمت ضریح ... (در ادامه مطلب ...)