ماه محرم کنار تو ...

در این حریم، سینه‌زدن چیز دیگریست
خونین‌تر است ماه محرم کنار تو

تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست ...

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین سادگی تصرف کن

دل نوشته یک دختر ترکمن ...

دل نوشته یک دختر گمیشانی(اهل سنت) به کریمه اهل بیت سلام الله علیها:

" سلام بر حضرت معصومه، سلام بر برادر بزرگوار ایشان امام رضا علیه السلام و بر مادر بزرگوارش فاطمه (س) دختر گرامی پیامبر اسلام 

من یک دختر ترکمن هستم با هزار امید و آرزو و لی بیشتر آرزوهایم مربوط به خودم نیست.

دوست دارم در محیطی که زندگی می کنم بهترین محیط برای من و دیگر دختران گمیشانی باشد .

بزرگترین دغدغه من بیکاری جوانان منطقه است که باعث می شود به سراغ اعتیاد و تباهی بروند ، اگر شرایط اشتغال در گمیشان فراهم شود جلوی اعتیاد و تباهی و فساد در منطقه گرفته خواهد شد 

ای حضرت معصومه من شما را ضامن می گیرم که ما دختران را یاری کنید تا برای جامعه و خانواده خود بهترین باشیم . "

بفرمائید چای قولنجون ...

اینجا حرم مطهر بی بی (چایخانه حضرتی)

جای تموم رفقا خالی ...

بفرمائید چای قولنجون ... (با لهجه قمی )

مهر تو ...

شاعر : علی‌اکبر لطیفیان

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه‌ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه‌ی ویران شده را

بانوی آب و آینه ...

اینجا کویر داغ و نمک‌زار شور نیست

ما روبروی پهنه‌ی دریا نشسته‌ایم

شعر: سید حمید رضا برقعی

عکس: طه یزدانی‌مقدم

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد
لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

وقتی انیس لحظه ی تنهاییم تویی
تنها دلیل این که من اینجاییم تویی

کبوتر حرمت شد ...

شعر از خانم وحیده گرجی

عکس از خانم ص. خلج

کبوتر حرمت شد دل زمینگیرم

کشید پای تو را آسمان به تقدیرم

رواقهای تو را پر کشیده ام بانو

بجز حریم تو از هر چه آسمان سیرم

به اندازه تموم دوشنبه‌های با تو بودن ...

 آقا امیر حسین: 

«« بی‌بی جون! به اندازه تموم دوشنبه‌های با تو بودن که بابا مهدی واسم کتاب داستان و آب‌نبات حاجی شکلاتی آورده؛ دوستت دارم. بوس »»

حاجاتمان را از کفش‌داریت گرفتیم ...

خاک دستان‌تان سرمه‌ی چشمان گنه آلودم ...

خادمین خوش اخلاق حرم بی‌بی

" به ترتیب از راست: آقایان غلامی(مدیر مدرسه)، سعیدی(کارمند و بچه تهرون) و دوست خوبم مهدی کاظمی(تهیه‌کننده رادیو) "

برکه‌ایی از اشک خدا ...

حوض صحنت

برکه‌ایی از اشک خداست ...

نگاه ناباورانه‌ی بچه‌ها ...

ستاره‌هایی
که قید آسمان را زدند
و انتخابشان سقف حرمت بود
ما لوستر نامیدیم!

این را از نگاه ناباورانه‌ی بچه‌ها فهمیده‌ام!  

سر به راهم کن ...

مدتیه رو به راه نیستم

بی‌بی جان! سر به راهم کن

خودم رو به راه می‌شوم ...

(س س ع خ)